سلام
من برادری 14 ساله دارم که خیلی از تنهایی خوابیدن در شب میترسه
به همین دلیل اصلا توی اتاق خودش نمیخوابه
لطفا راهنمایی کنید
سلام
من برادری 14 ساله دارم که خیلی از تنهایی خوابیدن در شب میترسه
به همین دلیل اصلا توی اتاق خودش نمیخوابه
لطفا راهنمایی کنید
سلام
چرا تنهایی نمی خوابه؟خواب بد می بینه؟یا صحنه ی بدی دیده؟
لطفا توضیح بدین
به زندگی فکر کن!ولی برای زندگی غصه نخور. دیدن حقیقت است،
ولی درست دیدن فضیلت!ادب خرجی ندارد ولی همی چیز را
می خرد!با شروع هر صبح فکر کن تازه به دنیا امدی!
مهربان باش و دوست بدار،شاید فردایی نباشد،
شاید فردایی باشد، اما عزیزی نباشد
وقتی ازش پرسیدم میگه از روحو جنو وتاریکی خیلی میترسه
وگاهی اوقات که مجبوره تنها بخوابه میگه بیدار میمونم
یه بار بهش بگین که بیا پیش من بخواب تو یه اتاق
بعد وقتی خوابید از اتاق بیاین بیرون
اگه هیچ اتفاقی نیفتاد شب بیدار نشد
صبح بهش بگین که تو دیشب تنها خوابیدی و بعد خودش به این باور میرسه که هیچ چیزه تو خواب نیست که اذیتش کنه.
موفق باشی
به زندگی فکر کن!ولی برای زندگی غصه نخور. دیدن حقیقت است،
ولی درست دیدن فضیلت!ادب خرجی ندارد ولی همی چیز را
می خرد!با شروع هر صبح فکر کن تازه به دنیا امدی!
مهربان باش و دوست بدار،شاید فردایی نباشد،
شاید فردایی باشد، اما عزیزی نباشد
پدر ومادرم چند لار مجبورش کردن که تنهایی بخوابه ولی هیچ فرقی نکرده
وهر شب به هر بهانه ای توی اتاق من یا پدر مادرم میخوابه
خب داداش شما فیلم ترسناک میبینه؟
قدرت تصورش بالاست به نظرتون؟
برای تشکرکردن به جای زدن پست میتوانید از دکمه ستاره زیر عکس کاربری استفاده کنید.
بهتره مجبورش نکن
به زندگی فکر کن!ولی برای زندگی غصه نخور. دیدن حقیقت است،
ولی درست دیدن فضیلت!ادب خرجی ندارد ولی همی چیز را
می خرد!با شروع هر صبح فکر کن تازه به دنیا امدی!
مهربان باش و دوست بدار،شاید فردایی نباشد،
شاید فردایی باشد، اما عزیزی نباشد
خیلی کم فیلم ترسناک دیده ولی این مشکلو از بچگی داشته
درمان ترس از جن و تاریکی در موارد شدیدش (که به کاهش شدید عملکرد طبیعی بینجامد) علاوه بر خوددرمانی نیازمند درمان تخصصی توسط روانشناس بالینی و روانپزشک می باشد و در مواردی که ما شاهد کاهش شدید عملکرد طبیعی نیستیم فرد می تواند با خوددرمانی به شرایط مطلوب نزدیک گردد. در موارد بهنجار ترس که عملکرد تغییر چندانی نمی یابد نیازی به بزرگنمایی و فاجعه سازی ترس نیست و باید آن را به عنوان بخشی از زندگی طبیعی پذیرفت.
اگر فکر می کنید ارجاع به متخصص به نوعی پیچاندن شما محسوب می گردد راه کارهای دو مقاله اینترنتی ذیل را به خودتان آموزش دهید و خودتان هم آن را انجام دهید.
در ذیل دو مقاله اینترنتی نسبتاً علمی و کاربردی آمده است:
تعریف و اقسام ترس به عقیده روانشناسان , ترس واکنشی است نسبت به یک خطر (خیالی یا واقعی)، ناراحتی یا تهدید بیرونی که تعادل درونی انسان را به مخاطره می اندازد. و با ایجاد حالت احتیاط، گریز و یا اجتناب از فرد در مقابل خطرها حمایت می کند(1). آنها ترس را به ترس بهنجار یا طبیعی و ترس نابهنجار یا مرضی تقسیم می کنند. ترس بهنجار نه تنها مشکل آفرین نیست بلکه هشداری برای ما است تا از خطرات و آسیب های احتمالی مصون بمانیم (و نبودش نشانه ناهنجاری است). در مقابل ترس نابهنجار یا مرضی , ترسی است که بدون دلیل و بیش از حدّ آزاردهنده باشد تا جائیکه فعالیت های فردی و اجتماعی را هم تحت تأثیر قرار می دهد در این مورد فرد باید بکوشد تا از این مشکل رهایی یابد. این ترس (نابهنجار) معمولاً غیرواقعی است و اکثر افراد از آن نمی هراسند.
برخی از عوامل ترسفرضیه های متعددی برای عامل ترس مطرح شده است. یکی از آنها , ترس از راه شرطی شدن است. یعنی فرد از موقعیتی که در آن, خطر یا تهدیدی مشاهده نموده می ترسد و چون در هنگام خطر، تنها بوده از آن پس از تنهایی می ترسد. در فرضیه دیگری , روانشناسان مشاهده ترس در دیگران را به عنوان الگو برای ایجاد ترس در افراد شناخته اند الگوگیری معمولاً ریشه ترس در کودکی است. زمانی که فرد موقعیت های ترسناک تنهایی را در زمان طفولیت تجربه می کند و یا توسط افراد دیگر می آموزد که از تنهایی بترسد , در بزرگسالی نیز از تنهایی خواهد ترسید. (مشاهده فیلم های ترسناک بی تأثیر نمی باشد.) و گاهی افراد به ترسیدن از چیزی یا موقعیتی تقویت، تشویق و یا تنبیه شده اند.
برخی از راهکارها نکته ای که قبل از ورود به بحث باید متذکر شویم این است که هیچ روش منحصر به فرد و معجزه گونه ای نیست که ما را از ترس برهاند جز اینکه خود ما، اراده کنیم و بخواهیم که بر مشکل غلبه کنیم. اگر واقعاً خود ما نخواهیم, بهترین روشها و توصیه ها هم اثری نخواهد داشت.
اولین روش برای غلبه بر ترس «تصحیح باورهای نامناسب» است.(2) ترس زائیده باورهای نامناسب ذهن ماست.(3) انسان , خیالپرداز ماهری است و می تواند برای خود , جهانی پر از رنج و محنت و ترس و فشار بیافریند. می تواند همه چیز را ترسناک دیده، موقعیت ناآشنا را خطرناک جلوه داده و همواره انتظار بدترینها را داشته باشد. ترس از تنهایی هم می تواند محصول خیالپردازی ذهن خود ما و یا پذیرا بودن خیالپردازی های دیگران باشد.
چنین باورهای نهفته ای دامنه تجربیات ما را محدود می کند. می توانیم با تصحیح این باورها ذهن خود را به طرف مثبت اندیشی معطوف کرده و هر موقعیت را خوب و بهتر دیده جنبه های مثبت را در نظر بگیریم. تنهایی را موقعیت دلچسب برای آرامش، راحتی و آسودگی خیال بدانیم. تنهایی موقعیت منحصر به فردی برای تفکر در خویشتن است و تنها خوابیدن بهترین صحنه مقطعی برای ابراز وجود و قدرت نمایی برای خود است. این باور که من نمی توانم بدون وابستگی و تکیه بر دیگران زندگی کنم , نشانه عجز و ناتوانی است. در حالیکه این باور که من می توانم در هر موقعیتی روی پای خود بایستم نشانه قدرت و شجاعت می باشد با خود فکر کنید که چرا از تنهایی می ترسید؟ آیا دلیل قانع کننده ای برای آن وجود دارد(4) آیا بر این باورید که در تنهایی به شما آسیب خواهد رسید. اگر دلیل قانع کننده ای نیافتید پس لزومی ندارد که از تنهایی بترسید هر چه قدر این باورهای نامناسب بیشتر تصحیح شود و هر چه شناخت شما از موقعیت ها بیشتر شود بهتر می توانید از عهده ترس برآیید.
دومین روش, « حسّاسیّت زدائی منظم» است. ما به تنها بودن یا تنهایی خوابیدن حساس شده و می ترسیم. باید برای رفع این ترس , این حساسیت را از بین ببریم. در این روش , این شخص را با فردی که از تنهایی نمی ترسد قرار می دهیم. بعد از چند ساعت آن فرد، شخص را به مدت چند دقیقه تنها می گذارد و بعد دوباره بر می گردد. در دفعات بعد مدت زمان تنها گذاشتن وی کم کم افزایش پیدا می کند. این برنامه را تا جائی ادامه می دهیم که شخص بتواند یک شب را به تنهایی بگذراند البته به او اطمینان داده می شود که تنها نیست و هر وقت لازم باشد به سراغ او خواهند آمد. به این ترتیب حساسیت وی نسبت به این ترس کاهش پیدا کرده و خواهد توانست بدون ترس در خانه تنها بخوابد. این روش بسیار اثرگذار ،اما مستلزم صبر و حوصله بسیار است.
سومین روش، روش غرفه سازی است. در این روش افراد را وادار می کنند تا با موقعیت هایی که از آن می ترسند روبرو شوند. روانشناسان رفتاری نگر بر این باورند که هر چه قدر فرد با آن موقعیت بیشتر مواجه شود کمتر از آن خواهد ترسید. دکتر سوزان جفرز در کتاب ترس را تجزیه کنیم(5) تنها راه خلاص شدن از شرّ ترس را قدم به بیرون گذاشتن و دست به اقدام زدن می داند. به عقیده ایشان ترسناکتر از مقابله با ترس زندگی کردن است. برای این موضوع لازم است به خویشتن خویش اعتماد داشته باشیم معنای این جمله که من از تنهایی می ترسم این است که من نمی توانم از عهده تنها بودن بر آیم. پس اگر می دانستید که می توانید از عهده هر چیزی که بر سر راهتان قرار می گیرد بر آیید آن وقت از هیچ چیز نمی ترسیدید. نهایت این که برای رفع ترس تنها کاری که باید انجام دهید این است که به توانایی خود در کنترل کردن آنچه بر سر راهتان قرار می گیرد بیشتر اعتماد کنید.
چهارمین روش «روش الگوبرداری» است. در این روش از دوستانی که از تنهایی نمی هراسند سود بجویید و از آنها بخواهید در همان موقعیتی که شما از آن می ترسید قرار بگیرند. خواهید دید که آنها بدون ترس به تنهایی در آن موقعیت قرار می گیرند. با دیدن این صحنه در شما نیز جرأت ایجاد می شود و با خود می گویید اگر من هم در آن موقعیت قرار گیرم با هیچ مشکلی مواجه نخواهم شد. به اعتقاد روان شاسان , قرار گرفتن در گروهی از افراد قوی، مشوق و الهام دهنده، به طرز حیرت آوری نیرودهنده است(6). در مقابل دوستی و معاشرات با افراد ترسو انسان را ضعیف و ترسو خواهد کرد.
روش پنجم «اعتماد و توکل بر یگانه قدرت مطلق» یعنی خداوند است. شاید یکی از دلایل ترس از تنهایی ترس از آیندة مبهم و پیش بینی نشده است. ما از تنهایی می ترسیم چون احتمال می دهیم مورد تهاجم قرار گیریم یا بیمار شویم و... . گاهی دلیل آن خیالبافی و دیدن فیلم های ترسناک است. امّا اگر واقعاً ایمان داشته باشیم که موجودی مافوق موجودات از ما حمایت و حفاظت می کند که هر چیز تحت قدرت اوست و مرگ و زندگی در دست اوست دیگر از هیچ چیز و هیچ کس و هیچ موقعیتی نخواهیم ترسید. هرچه قدر رابطه با خداوند قوی تر باشد ترس از غیر او کمتر خواهد بود. می توان در این ترس، به سفارش امام صادق ـ علیه السلام ـ در مورد ورود به مکانهای ترسناک عمل کنیم که فرمود: هنگامی که داخل مکانی خوفناک می شوی این آیه را به بخوان: رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطاناً نصیرا. و اگر ترسیدی آیت الکرسی را بخوان.(7)
پی نوشت ها:
1. ر.ک: دادستان. پریرخ، روانشناسی مرضی تحولی، سمت، 1380، ج 1، ص 62.
2. الیس 1926، بک 1967، به نقل از روانشناسی مرضی تحولی، داستان 80، ص 116.
3. به عنوان مثال بچه ای که از حیوان (پسر، غول و... می ترسد بخاطر این است که از نظر شناختی باورهای ضعیف و غیرواقعی دارد و دیگران نیز او را تقویت کرده اند..
4. البته گاهی دلیل قانع کننده ای برای ترس وجود دارد (وجود دزدان زیاد در آن محیط، نیاز به کمک در صورت مریض بودن و...) که باید برایش چاره ای منطقی اندیشید.
5. سوزان جفرز، ترس را تجربه کنیم، ترجمه گنجی زاده، نشر نسل اندیش، 79.
6. همان.
7. محمدی ری شهری، میزان الحکمه، چاپ بیروت، باب خوف، حدیث 5273.
حساسيت زدايي منظم
برای تعریفی روشن از حساسیتزدایی، ابتدا باید شرطیسازی پاسخگر یا تقابلی را توضیح دهیم. شرطیسازی تقابلی، فرایندی است که در آن یک پاسخ شرطی با پاسخ دیگری که با آن ناهمساز یا مغایر است جانشین میشود و این سبب میشود که پاسخ شرطی در حضور محرک شرطی داده نشود. برای روشن شدن مطلب، فرض کنید کودکی را که از سگ میترسد تشویق کنیم تا با کودک دیگری که با سگش مشغول بازی کردن است بازی کند. وقتی که کودک مورد نظر ما با کودک دوم و سگش بازی میکند، پارهای از هیجانهای مثبت بازی با کودک دوم و سگش به سگ شرطی میشوند. این پاسخهای شرطیشده مثبت با پاسخهای هیجانیشده منفی که قبلا به وسیله حضور سگ فراخوانده میشدند، رقابت خواهند کرد و آنها را از میان خواهند برد. بنابراین، هدف روشهای مبتنی بر شرطیسازی تقابلی این است که از راه شرطی کردن رفتاری که مغایر با رفتار نامطلوب است، رفتار نامطلوب کاهش یابد یا بازداری شود.
مهمترین روش رفتاردرمانی برخاسته از اصل شرطیشدن تقابلی، حساسیتزدایی است که انواع معروف آن حساسیتزدایی منظم، حساسیتزدایی واقعی و خودحساسیتزدایی هستند.[1]
اصولا حساسیتزدایی منظم، فنی برای کاهش اضطراب است. این فن که توسط سالتر در سال 1949 و جوزف ولپی در سال 1985 ابداع شد، مبتنی بر بازداری تقابلی است. حساسیتزدایی منظم برای درمان بیمارانی مورد استفاده قرار میگیرد که از برخی رویدادها، آدمها یا اشیا، اضطراب یا ترس شدیدی دارند و یا ترسهای تعمیمیافته دارند.[2] به عنوان مثال برای رفع ترس از حیوانات، اضطراب صحبت در جمع و اضطراب اجتماعی موثر است.[3]
حساسیتزدایی منظم شامل سه مرحله است:
1. آرمیدگی یا تنآرامی
آرمیدگی تدریجی را جیکوبسن((Jacobson مطرح کرد. در این فن، درمانجو آموزش میبیند که خود را به آرامش عمیق برساند. یکی از روشهای این کار، آرامسازی تدریجی ماهیچههای گوناگون بدن است. برای نمونه، آرامسازی از ماهیچههای کف پا و مچ پا آغاز میشود و رفتهرفته ماهیچههای سراسر بدن تا ماهیچههای گردن و صورت را در برمیگیرد.[4]
جوزف ولپی در درمانش با بیماران خود، از آنها میخواهد روزی دو بار به مدت 10 تا 15 دقیقه عمل آرمیدگی را انجام دهند. وی معمولا پنج تا شش جلسه را به آموزش آرمیدگی اختصاص میدهد. درمانجو به این ترتیب یاد میگیرد آرامش کامل ماهیچههای خود را دریابد و در درجات گوناگون تنش(اضطراب) را از هم تشخیص دهد.[5]
2. سلسله مراتب اضطراب
تهیه سلسله مراتب اضطراب منوط به این است که اطلاعات مشروح و دقیقی در مورد رویدادهای مولد اضطراب کسب کنیم. به طور کلی سلسله مراتب اضطراب بر سه منبع اصلی استوار است:
الف. تاریخچه بیمار
ب. پاسخهای مراجع به ترس
ج. بررسی ویژه در مورد حیطههای ترس خاص.
مراجع مواد هر حیطه را به جهت شدت ترسانگیزی آنها درجهبندی میکند و این فهرست درجهبندی شده، همان سلسله مراتب است. امکان دارد تهیه سلسله مراتب ساده و راحت باشد، نظیر آنچه در هراسهای شرطیشده دیده میشود، اما میتواند کاری دشوار نیز باشد، زیرا ممکن است فهرستی را که مراجع در مورد آنچه که از آنها اجتناب میکند، منابع اضطراب را روشن نسازد. برای مثال چنین آشکار شد که ترسهای یک شخص از قطار، بلندی و دیگر موقعیتها، ثانوی بود و هراس او درباره از دست دادن کنترل بر ادرار ناشی میشد. معمولا برای هر ترس، یک سلسله مراتب ساخته میشود. مراجع رویدادهای مولد اضطراب را براساس شدت اضطرابی که ایجاد میکنند از کمترین تا بیشترین تنظیم میکند. این رویدادها معمولا بر مبنای صفر تا صد درجهبندی میشود.[6]
3. حساسیتزدایی
پس از آنكه درمانگر به مراجع آموزش داد كه در خودش حالت آرمیدگی ایجاد كند و سلسله مراتب اضطراب را نیز درست كرد، جریان حساسیتزدایی شروع میشود. در آغاز كار، از مراجع خواسته میشود تا روی یك صندلی راحت یا كاناپه خود را به حالت آرمیدگی كامل درآورد و یك صحنه آرامشبخش را تجسم كند. سپس درمانگر از او میخواهد تا اولین صحنه سلسله مراتب اضطراب را تجسم كند. اگر مراجع به هنگام تجسم این صحنه كمترین اضطرابی را احساس كرد، با بلند كردن یكی از انگشتان به درمانگر علامت میدهد(این حداقل علامتدهی برای این است كه حالت آرمیدگی او به هم نخورد) و بعد درمانگر بلافاصله از مراجع میخواهد تا دیگر به آن صحنه فكر نكند و به صحنهای كه قبلا تجسم كرده بود باز گردد. اگر هیچگونه اضطرابی را احساس نكرد، درمانگر پس از 7 تا 10 ثانیه از او میخواهد تا دیگر به آن صحنه فكر نكند و حالت آرامش خود را ادامه دهد. پس از گذشت حدود 15 تا 30 ثانیه حالت آرامش، دوباره از مراجع خواسته میشود تا همان صحنه را تجسم كند. پس از دوبار تجسم بدون احساس اضطراب این صحنه(با یك وقفه 15 تا 30 ثانیه حالت آرامش بعد از هر یك از آنها)، درمانگر از مراجع میخواهد تا صحنه دوم را تجسم كند. اگر مراجع احساس اضطراب را در خود علامت داد، درمانگر بلافاصله از او میخواهد تا دیگر به آن صحنه فكر نكند. باز هم پس از آنكه مراجع كاملا به حالت آرمیدگی بازگشت، درمانگر از او میخواهد كه صحنه قبلی را تجسم كند. اگر هیچگونه اضطرابی را احساس نكرد، دوباره صحنه دوم سلسله مراتب اضطراب وارد عمل میشود.
بدینصورت، مراجع بهتدریج از ضعیفترین صحنه به قویترین آنها پیش میرود و در هر مرحله از حالت آرمیدگی با اضطراب حاصل از آن مقابله میكند. در تمام طول جریان، هر زمان كه مراجع وجود حالت اضطراب را در خود علامت دهد، درمانگر از او میخواهد كه فكر كردن به صحنه را متوقف سازد و به حالت آرمیدگی بازگردد و صحنهای را كه در سلسله مراتب اضطراب در سطح پایینتری قرار دارد به او معرفی میكند. شواهد پژوهشی نشان میدهند كه توانایی مقابله مراجع با صحنههای خیالی اضطرابزا كه در ضمن حساسیتزدایی منظم آن را كسب میكند قابل انتقال به موقعیتهای طبیعی است. در بعضی موارد، تعمیم از صحنههای خیالی به موقعیتهای محیط طبیعی به سرعت اتفاق میافتد.
در رابطه با اثربخشی روش حساسیتزدایی منظم پژوهشهای زیادی نتایج مثبتی به دست دادهاند. ترنر، دی توماسو و دی لوتی در سال 1962 گزارش كردند كه روش حساسیتزدایی منظم برای رفع پارهای از اختلالات مفید است. بهخصوص معلوم شده است كه این روش برای اختلالات فوبیای بزرگسالان بسیار مفید است. تنها استثنایی كه وجود دارد هراس از مكانهای باز(agoraphobia) است كه در مورد آن روش حساسیتزدایی منظم خیلی كارساز نیست. هم اضطراب سخن گفتن و هم اضطراب امتحان به این روش خیلی خوب جواب میدهند. به طور كلی این روش در درمان اختلالات جنسی، اختلال وسواس اجباری، افسردگی و بیماری آسم، سردردهای میگرنی، اختلالات انقباض عضلانی و حمله صرعی با موفقیت استفاده شده است. حتی مطالعاتی وجود دارند كه نشان میدهند كاربرد روش حساسیتزدایی منظم در آمادهسازی مادر برای زایمان فرزند، هم دوره درد و هم شدت درد را كاهش میدهد.
صورتهای دیگر روش حساسیتزدایی منظم یا خیالی
یكی از مشكلات استفاده از روش حساسیتزدایی منظم این است كه ایجاد حالت آرمیدگی عضلانی در كودكان و برخی بزرگسالان بسیار دشوار و گاه غیرممكن است. لذا بعضی درمانگران برای رفع این مشكل، به جای آرمیدگی عضلانی، از رفتارهای دیگران كه با اضطراب ناهمسازند استفاده میكنند. لازاروس و آبراموویتس در سال 1962 از تخیل هیجانی(emotive (imagery به جای آرمیدگی عضلانی برای برطرف كردن ترس كودكان استفاده كردند. در این روش از راه وادار كردن كودكان به تجسم صحنههایی كه در آنها احساس غرور یا شهامت میكنند و یا برایشان سرگرم كننده است، اضطراب آنها را برطرف میسازند.
لازاروس، به جای آرمیدگی عضلانی از فعالیت عضلانی جهتدار یا مبنی بر یك هدف خاص سود برده است. در این روش نیز، طبق معمول، سلسله مراتب اضطراب درست میشود و درمانجو از تجسم موقعیتی كه كمترین میزان اضطراب را برمیانگیزاند شروع میكند. اما به عوض رفتن به حالت آرمیدگی عضلانی در ضمن ارایه صحنه اضطرابزا، به نوعی فعالیت عضلانی مانند مشتزدن به بالش یا كیسهبكس میپردازد.
خودحساسیتزدایی
روش خودحساسیتزدایی، همان روش حساسیتزدایی منظم است، با این تفاوت كه در حساسیتزدایی منظم درمانگر بهتدریج موقعیتهای اضطرابزا را كه در سلسله مراتب اضطراب مرتب شدهاند به مددجو معرفی میكند، اما در خودحساسیتزدایی خود مددجو كنترل صحنههای اضطرابزا را بر عهده میگیرد. بنابراین، هم در حساسیتزدایی منظم و هم در خودحساسیتزدایی اقدامات زیر ضروری است:
1 ـ آموزش آرمیدگی عضلانی
2 ـ تهیه سلسله مراتب اضطراب
3 ـ اجرای برنامه حساسیتزدایی.
حساسیتزدایی واقعی
برخلاف روش حساسیتزدایی منظم یا خیالی كه در آن مراجع صحنههای خیالی موقعیتهای اضطرابآور را تجسم میكند، در روش حساسیتزدایی واقعی بهتدریج با موقعیتهای واقعی مولد اضطراب مواجه میشود. روش حساسیتزدایی واقعی بیشتر با مراجعانی به كار بسته میشود كه توانایی تجسم صحنهها را به طور روشن ندارند. ماریكور جونز، در روشی كه برای برطرف كردن ترس پیتر به كار برد از حساسیتزدایی واقعی استفاده كرد. خانم جونز، خرگوشی را كه در قفس قرار داشت و ابتدا در گوشهای از اتاق بود، هنگامی كه پیتر در گوشه دیگر اتاق مشغول خوردن غذای مورد علاقهاش بود، بهتدریج به او نزدیك كرد. در یك آزمایش دیگر، وقتی كودك دیگری كه از قورباغه میترسید درخواست كرد با مداد رنگی بازی كند، مداد رنگیها را در كنار یك قورباغه قرار دادند و بدین طریق روش حواسپرتی را به كار بستند.[7]
پی نوشت ها:
1. سیف، علیاکبر؛ تغییر رفتار و رفتاردرمانی، تهران، دوران، 1381، چاپ پنجم، ص 220.
2. ریچارد اس، شارف؛ نظریههای رواندرمانی و مشاوره، مهرداد فیروزبخت، تهران، رسا، 1386، چاپ سوم، ص 277.
3. فیرس، ای جی، ترال، تیموتی جی؛ روانشناسی بالینی، فیروزبخت و بهاری، تهران، رشد، 1382، ص 528.
4. اتکینسون، اسمیت و همکاران؛ زمینه روانشناسی هیلگارد، محمدنقی براهنی و همکاران، تهران، رشد، 1385، ص 567.
5. نظریههای رواندرمانی و مشاوره، ص 278.
6. بلاک، الناس هرسن مایکل؛ فرهنگ شیوههای رفتاردرمانی، فرهاد ماهر و سیروس ایزدی، تهران، رشد، 1378، ص 356 - 357.
7. تغییر رفتار و رفتاردرمانی، ص 228 - 230 - 231.
برای تشکرکردن به جای زدن پست میتوانید از دکمه ستاره زیر عکس کاربری استفاده کنید.
خیلی ممنون از راهنماییتون
خواهش میکنم دوست گلم
باهاش به عنوان خواهر بزرگترش حرف بزن
بهش بگو بردار گلم هزاران نفر شب و روز تنها زندگی میکنند و میخوابند و هیچی نمیشه بهشون
واسش توضیح بده که هیچ موجودی که بخاد بهش صدمه بزنه نیست
حتی میتونی خودتو مثال بزنی واسش
بهش بگو من دخترم ولی از هیچی نمیترسم و شبا تنها میخوابم و تویی که مردی میترسی؟ بعدش بخند و کاری کن که کارش مسخره به نظر برسه خودشم بخنده
نهایتا اگه چند جلسه باهاش حرف بزنی و بتونی بهش قوت قلب بدی مطمئنا این ترس به مرور از بین میره
موفق باشید
برای تشکرکردن به جای زدن پست میتوانید از دکمه ستاره زیر عکس کاربری استفاده کنید.
من خیلی باهاش صحبت کردم وبهش همه ی این حرف هارو گفتم
حتی کارشو مسخره جلوه دادم
ولی هیچ تاثیری نداشته
پنج روش برای اینکه ضمیر ناخودآگاهتان را تحت کنترل درآورید
« طرز تربیت ضمیر ناخودآگاه »
ضمیر خودآگاه (پست فرماندهی وجود)، در واقع همان بخش از انسان است که به من آدمیاطلاق میشود. ما هر کاری را با آگاهی و تصمیم خود انجام میدهیم.
ضمیر ناخودآگاه، مسوولیت اجرایی بدن را عهدهدار است. ضمیر ناخودآگاه گوش به فرمان ضمیر خودآگاه است، درست مانند کامپیوتر. ضمیر ناخودآگاه بخشی است که تمام سیستم بدن انسان را اداره و کنترل میکند. کنترل تمام اعضا مانند ریه و قلب و معده و تمام سلولهای بدن را بهطور ارادی به عهده دارد، باورهای انسان را میسازد، شخصیت و اعتماد به نفس و هویت آدمیرا شکل میدهد و روحیه فرد را میسازد. برای مثال با دیدن گل زیبای رز قرمز رنگ که علامت عشق و محبت و دوستی است، این تصویر هم در ضمیر خودآگاه شما تأثیر میگذارد و هم در ضمیر ناخودآگاه میرود و پس از پردازش، روحیهای زیبا در ما میسازد. یک باور زیبا هم در ما ایجاد میکند. باور اینکه زندگی زیباست. روحیه شاد و مثبت، امید و حرکت و اندیشه مثبت را به دنبال دارد.
ضمیر ناخودآگاه این توان را دارد که وقتی فرمانی را از ضمیر خودآگاه دریافت میکند، به منبعی در جهان وصل میشود به نام شعور نامحدود جهان که تمام اطلاعات جهان هستی داخل این شبکه اطلاعاتی یا این شعور نامحدود است.
درون انسان یک کامپیوتر است که نظام باورها و شخصیت او را میسازد و تمام اعضا و جوارح غیرارادی را کنترل میکند و سلامت و بیماری انسان نیز به عملکرد او بستگی دارد.
تمام اطلاعات برای همیشه در ضمیر ناخودآگاه به صورت فایلها و پروندههایی جداگانه بایگانی میشود و در عین حال این اطلاعات به وسیله این کامپیوتر پردازش میشود. حاصل این پردازش یک خروجی خواهد بود که یا سبب ساختن نظام باورها و شخصیت انسان میشود و یا اینکه این خروجی بر روحیه و فیزیولوژی بدن انسان تأثیر میگذارد و یا اینکه در دنیای بیرون از انسان اثری را برای او پدید میآورد. انسان میتواند با کنترل کردن ورودیهای ضمیر ناخودآگاه، دستاوردهای زندگی خود را کنترل کند.
اصول برنامهریزی و کنترل ضمیر ناخودآگاه
1. اصل خود هوشیاری
انسان باید در هر لحظه مراقب خود باشد و بداند که ضمیر ناخودآگاه چه سیگنالی را از طریق حواس پنجگانه و یا فکر دریافت میکند. بهترین راه برنامهریزی و کنترل ضمیر ناخودآگاه، توجه لحظه به لحظه انسان نسبت به خود است. او به طور مرتب به خود بگوید که من با اجرای اصول تکنولوژی فکر تبدیل به انسان زیبای دیگری شدهام. شما خود خالق سرنوشت خود هستید و زندگی و سرنوشت شما با باورها و اندیشههای شما شکل میگیرد و به دست شما خلق میشود.
2. اصل استفاده از قدرت سوال
هر سوالی که انسان از خود میکند، بازتاب خاصی در روحیه و فکر او ایجاد میکند. وقتی کسی از خود سوال میکند «چگونه است که من خوشبختم؟» نفس این سوال روحیهاش را شاد میکند و به او این را القا میکند که: «آری، من خوشبختم.» و این تاثیر بسیار مهم هر سوالی است که انسان از خود میکند. باید بدانید که کیفیت زندگی شما را نوع سوالاتی تعیین میکند که از خود میپرسید. برای مثال بهجای سوال «چرا شرایط اینگونه است؟» بهتر است سوال کنید «چگونه میتوانم شرایط را زیباتر کنم؟»
3. اصل استفاده از قدرت تمرکز
انسان در هر لحظه به هر آنچه تمرکز کند، بازتاب آن را در روحیه و فکر خود حس میکند. برای مثال تمرکز روی یک گل در انسان، روحیه شاد و فکر مثبت ایجاد میکند. تمرکز روی خاطرات بد گذشته، انسان را افسرده میکند. تمرکز روی خاطرات زیبای گذشته و یا خیالپردازیهای زیبای آینده، اثر عمیق و مطلوب و مثبت در زندگی دارد. انسانی که بهطور مرتب روی بدبختیها و زشتیهای زندگی متمرکز میشود، زندگیاش به قهقرا میرود. کسی که بهطور مرتب به زیباییهای زندگی و نقاط امیدبخش تمرکز میکند، زندگیاش قرین سعادت و موفقیت میشود و این خاصیت تمرکز است.
4. اصل استفاده از جملات تاکیدی و تصدیقی مثبت
از جملات تاکیدی مثبت به گونهای که ویژگی خوب شما را تصویر کند، استفاده کنید. نمونه جملات: «در وجود من عظمت و بزرگی نهفته است. من ایدههای بزرگی را در سر دارم و آنها را به واقعیت تبدیل میکنم. من هر روز سالمتر و تندرستتر هستم. من یک برنده بزرگ هستم. چقدر دنیای من قشنگ و زیبا شده است. چقدر من هر روز خوشبختتر و سعادتمندتر میشوم. من همواره در هر کاری موفق و پیروز میشوم. خدای رحمان مرا بسیار دوست دارد و در همه امور زندگیام مرا کمک میکند. ثروت و معنویت به سوی من همواره روان است و من هرچه بخواهم، خلق میکنم. سراسر وجودم غرق در انرژی و شادی است. من همواره منتظر اتفاقات خوب در زندگیام هستم. من به خود افتخار میکنم. همواره از وجود و چهره من شادی و انرژی و عشق ساطع میشود. من تا آخر عمر به سلامت زندگی میکنم. هرچه بیشتر میبخشم، بیشتر میستانم و احساس شادمانی میکنم. من با اقتدار زندگیام را آنگونه که میخواهم، طراحی میکنم. من انسانی مقتدر، خلاق و دوست داشتنی هستم. من سزاوار بهترینها هستم. در هر لحظه به دلیل همه نعمتها و موهبتهایی که خداوند به من داده ، او را شکر میگویم. من در کمال آرامش به سر میبرم و همواره روحیهای شاد و چهرهای خندان دارم. خداوند مرا آزاد آفریده است و من محکوم به هیچ سرنوشت از پیش تعیین شدهای نیستم.» به جای جملات تاکیدی مثبت، از کلمات و عبارات تاکیدی مثبت هم میتوان استفاده کرد. مانند: آرامش، زیبایی، معنویت، ثروت، حال خوش، آب روان، زندگی زیبا، ثروت فراوان، سلامت، امنیت، خوشبختی و سعادت.
5. اصل تصویرسازی ذهنی
هنگامیکه شما تصویری در ذهن خود خلق میکنید، عین این تصویر روی ضمیر ناخودآگاه اسکن شده وارد میشود و بر ضمیر ناخودآگاه شما تاثیر میگذارد. این تصویرپردازش میشود و ضمیر ناخودآگاه مفهوم آن تصویر را میتواند در دنیای واقعی زندگی شما عینیت ببخشد. تصویرسازی ذهنی یکی از بهترین شیوههای برنامهریزی و هدایت ضمیر ناخودآگاه است. ثروتمندترین و موفقترین انسانها کسانی هستند که بیشتر و بهتر از بقیه توانستهاند در ذهن خود خیالپروری مثبت بکنند. تخیل، فکر، امید، آرزو، خواسته، اشتیاق سوزان بهعلاوه ایمان به موفقیت و اقدام مساوی است با رسیدن به هدف. با موفقیت تخیل را به فکر تبدیل کنید. فکر را به مرحله آرزو برسانید. برای آرزوی خود امید ایجاد کنید. امیدواری را به خواسته خود تبدیل کنید. خواسته را با دنیایی از هیجان و اشتیاق به اشتیاق سوزان برسانید. اشتیاق سوزان به همراه ایمان به موفقیت آنجا که در کنار اقدام قرار میگیرد، به طور قطع حاصل آن رسیدن به هدف و موفقیت است. وقتی شما مثبت فکر میکنید، به تصویر زیبا نگاه میکنید، به موسیقی شاد گوش میکنید و... سیگنالهای مثبت وارد سیستم ضمیر ناخودآگاه شما میشود. هم باور عالی در نظام باور شما میسازد و هم اثرخوبی در وجود شما و دنیای خارج شما میگذارد. بازتاب این زیبایی به شما برمیگردد. دعاکردن و توسل و توکل ، اعمالی است که هم در انسان احساس روحانی ایجاد میکند، هم بهترین اثر بر ضمیر ناخودآگاه و باور ایجاد میکند. هنگامی که خدا را برای خواستهای صدا زدی، اینگونه باید باور داشته باشی که آنچه را از خدا خواستی، در پشت در است و تو میتوانی آن را برداری. ایمان به خدا، احساس خوب، مثبت اندیشی، ایمان به تواناییهای خود، امید به موفقیت، عزم و اراده عالی، روحیه خوب و با نشاط، حالاتی از این قبیل هستند که شدت جریان و قدرت سیگنالهای ورودی به ضمیر ناخودآگاه را افزایش میدهند و در نتیجه انسان را سریعتر به مراتب موفقیت میرسانند.
برای تشکرکردن به جای زدن پست میتوانید از دکمه ستاره زیر عکس کاربری استفاده کنید.
خیلی خیلی ممنون از راهنماییتون
خواهش میکنم عزیزم
به زندگی فکر کن!ولی برای زندگی غصه نخور. دیدن حقیقت است،
ولی درست دیدن فضیلت!ادب خرجی ندارد ولی همی چیز را
می خرد!با شروع هر صبح فکر کن تازه به دنیا امدی!
مهربان باش و دوست بدار،شاید فردایی نباشد،
شاید فردایی باشد، اما عزیزی نباشد
سلام
عزیز این خیلی خوبه که به فکر برادرتان هستید ولی وقتی خدایی نکرده دست یا پای ایشون بشکنه چه میکنید!!!!!؟؟؟
حتما بهترین پاسخ دکتره . پس تنها کار شما بردن ایشان پهلوی یک دکتره درسته؟؟؟
حالا نیز که ایشون دچار یک اختلال و هراس هستند بهترین کار بردن برادر به نزد یکی از همکاران مشاوره.
موفق باشید
سپاس
dr
وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد
و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)